سرلشکر خلبان شهید عباس دوران را بهتر بشناسیم
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
بازدید : 99
نویسنده : علی

 "عباس دوران" سرآمد دوران 

"عباس دوران" در بيستم مهر ماه سال 1329 در شهر شيراز ديده به جهان گشود. دوران كودكي، نوجواني و جواني را در شيراز گذراند. وى پس از اخذ ديپلم در سال 1349 به دليل علاقه اي كه به يادگيري فن خلباني و خدمت به ميهن دارد وارد دانشكده خلبانى نيروى هوايى ارتش مي شود. پس از طى نمودن دوره مقدماتى پرواز در ايران براى ادامه تحصيل و فراگيري دوره تكميلى خلباني به كشور آمريكا اعزام گرديد. با توجه به استعداد فوق العادهف در كم ترين زمان موفق به اخذ نشان و گواهينامه خلبانى شده و در سال 1351 به ايران بازمي گردد و با درجه ستواندومي در پايگاه هوايي همدان مشغول به خدمت مي شود. هنگامى كه جنگ تحميلى آغاز شد، وى در پست افسر خلبان شكارى و معاونت عمليات فرماندهى پايگاه سوم شكارى (شهيد نوژه) انجام وظيفه مى‏كرد. عباس در 22 تير سال 1358 با مهناز دلي روي ازدواج مي كند كه حاصل اين ازدواج يك پسر بود با نام اميررضا كه وقتي پدر رفت تنها 8 ماه داشت .

 

جنگ تحميلي آغاز مي شود 

در سي و يكم شهريور سال 1359 نيروي هوايي عراق در يورشي ناجوانمردانه تعداد زيادي از مواضع ايران را بمباران مي كند. عباس هم همانند ديگر خلبانان شجاع نيروي هوايي به مقابله با دشمن پرداخت

پس از مدتي عباس براي ادامه پروازهاي جنگي به پايگاه ششم شكاري بوشهر منتقل شد. هنوز چندي نگذشته بود كه طرح عمليات مرواريد ارائه مي شود كه بر اساس آن تصميم گرفته مي شود كه نيروي هوايي و نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران در اين عمليات به صورت مشترك عمل كنند

بدين لحاظ بهترين خلبانان پايگاه انتخاب مي شوند. در بين انتخاب شدگان نام دليراني همچون سرلشكر شهيد عباس دوران، سرلشكر شهيد حسين خلعتبري، سرلشكر شهيد سيدعليرضا ياسيني و سرگرد شهيد حسن طالب مهر به چشم مي خورد

در كم تر از چند ساعت، دو ناو عراقي شكار عباس شدند 

عمليات در تاريخ 1359.9.7 شروع مي شود. در همان ساعات ابتدايي نبردف در يك عمليات متحورانه عباس دو ناوچه نيروى دريايى عراق را در حوالى اسكله «الاميه» و «البكر» سرنگون كرد. تا پايان عمليات، دوران و همرزمانش مرتبا هواپيما عوض مي كردند. بطوريكه بعد از فرود، دوران از هواپيما پياده مي شد و به هواپيماي ديگري كه مسلح بود سوار مي شد و به نبرد ادامه مي داد. عباس بي‌نهايت شجاع بود. آن روزها سخت‌ترين مأموريت‌ها را قبول مي‌كرد. در اين عمليات به او كه درحال پرواز بود اطلاع دادند بايد عمليات نيمه تمام رها شود، كه عباس قبول نكرد و با رشادت تمام اين دو اسكله را نابود ساخت. چنان چه مى‏گفتند و به اثبات هم رسيدف نيروى دريايى عراق را سرهنگ خلبان عباس دوران و سرهنگ خلبان خلعتبرى به نابودى كشاندند

 

پرواز نكردن براي من مثل مردن است 

به دليل رشادت هاي فراواني كه عباس از خود بروز داده بود، علاوه بر يك درجه دوره اي كه به او تعلق مي گرفتف يك درجه تشويقي نيز گرفت و به درجه سرهنگ دومي مفتخر شد. درهمين اوصاف فرماندهان تصميم مي گيرند كه با انتقال او و سپردن يكي از پست هاي حساس ستادي در تهران، از تجربيات او استفاده بيشتري كنند كه دوران نمي پذيرد و مي گويد

پرواز نكردن، براي من مثل مردن است

هيچ‌گاه در طول پرواز صحبت نمي كرد و هميشه مي‌گفت

اگر از مسير منحرف شده و يا حالت نامتعادلي داشتم، با من صحبت كنيد، خودتان هم مواظب اطراف باشيد

همچنين بسياري از دوستانش از زبان او شنيده بودند كه اگر روزي هواپيماي من مورد هدف قرار گيرد، هرگز آن را ترك نمي كنم و با آن به قلب دشمن حمله ور مي شوم
زمانى كه اسراييل به لبنان حمله كرد، وى اولين خلبانى بود كه آمادگى خود را جهت نبرد با صهيونيست‏ها اعلام كرد

خياباني در شيراز به نام عباس دوران 

در يكي از روزهاي بهار سال 1360 مسئولين شهر شيراز تصميم مي گيرند به خاطر رشادت ها و دلاوري هاي عباس دوران، يكي از خيابان هاي شهر شيراز را به نام او كنند؛ لذا از دوران دعوت مي شود تا در مراسم شركت كند و او نيز قبول كرده و به آن جا مي رود كه از دوران به شايستگي تقدير مي شود

چون او ضربات مهلكي به دشمن وارد نموده بود، هميشه عوامل نفوذي دشمن قصد ترور وي را داشتند كه يكي از اين موارد هم در همين زمان بود كه خوشبختانه اين ترور عقيم ماند

 

درد دل خود عباس 

هشتم تير 1360 

دلم نمي خواهد از سختي ها با همسرم حرفي بزنم. دلم مي خواهد وقتي خانه مي روم جز شادي و خنده چيزي با خودم نبرم؛ نه كسل باشم، نه بي حوصله و خواب آلود تا دل همسرم هم شاد شود. اما چه كنم؟ نسبت به همه چيز حساسيت پيدا كرده ام. معده ام درد مي كند. دكتر مي گويد فقط ضعف اعصاب است. چطور مي توانم عصباني نشوم؟ آن روز وقتي بلوار نزديك پايگاه هوايي شيراز را به نام من كردند، غرور و شادي را در چشم هاي همسرم ديدم. خانواده خودم هم خوشحال بودند. حواله زمين را كه دادند دستم، من فقط به خاطر دل همسرم گرفتم و به خاطر او و مردم كه اين همه محبت دارند و خوبند پشت تريبون رفتم. ولي همين كه پايم به خانه رسيد، ديگر طاقت نياوردم. حواله زمين را پاره كردم، ريختم زمين. يعني فكر مي كنند ما پرواز مي كنيم و مي جنگيم تا شجاعت هاي ما را ببينند و به ما حواله خانه و زمين بدهند؟ 

بايد با زبان خوش قانعش كنم كه انتقال به تهران، يعني مرگ من. چون پشت ميزنشيني و دستور دادن براي من مثل مردن است

ضربه اي مهلك برپيكره دشمن 

در آستانه عمليات بيت المقدس، دشمن دست به تحركات گسترده اي زده بود و مرتبا نيرو و تجهيزات به جبهه هاي جنوبي ارسال مي كرد. لذا از سوي نيروي هوايي تدبيري انديشيده شد تا ضربه اي كاري به دشمن وارد شود لذا بعد از كسب اطلاعات لازم و تهيه نقشه هاي پروازي، تصميم بر اين شد كه در يك عمليات گسترده هوايي عقبه دشمن از جمله نفرات و تجهيزات آنها از ارتفاع بالا بمباران شديد شود

در 29 اسفند سال 1360 طرح آغاز شد و دوران به عنوان ليدر يا همان فرمانده دسته پروازيف انتخاب و 15 نفر از خلبانان تيزپرواز ارتش جمهوري اسلامي ايران نيز انتخاب شدند. بعد از توجيهات لازم توسط دوران، همگي به پرواز درآمدند و با هدايت او مواضع دشمن به سختي بمباران شد و راه براي فتح خرمشهر هموار گرديد

 

120 پرواز عملياتي در 22 ماه 

عباس دوران در طول 22 ماه حضور در جنگ 120 پرواز عملياتي داشتند. آنهايي كه اهل پرواز هستند مي دانند كه غيرممكن است. شايد هيچ خلباني پيدا نشود كه توانسته باشد از عهده اين كار برآيد و اين در آن زمان يك ركورد در نيروي هوايي محسوب مي شد. در بين نيروي هاي دشمن نيز دوران خيلي معروف بود و زهرچشمي از عراقي ها گرفته بود كه عراقي ها آرزوداشتند او را اسير كنند

كنفراس غيرمتعهدها در بغداد بايد لغو شود 

در سال 1361 جنگ تحميلى هر روز شعله‏ورتر مى‏شد و صدام رئيس دولت بعث عراق براى مانور سياسى از برپايى كنفرانس غيرمتعهدها سخن مى‏گفت و از مدت‏ها قبل به كمك آمريكا بغداد را به دژ نفوذ ناپذيرى تبديل كرده و تبليغات بسيار وسيعى به راه انداخته بود؛ تا حدى كه براى سران غيرمتعهد بنزهاى سفارشى‏اش را روى اتوبان‏هاى نوساز بغداد راه انداخت، خيلى خرج كرده بود. از يك طرف هم مدام، تبليغ مى‏كردند كه ايران نمى‏تواند بغداد را ناامن كند. در اين زمان بود كه ايجاد ناامنى در استان بغداد در دستور كار نظامى - سياسى جمهورى اسلامى قرار گرفت تا ضمن هدف قرار دادن تأسيسات پالايشگاهى «الدوره» در جنوب شرقى شهر بغداد، از برگزارى نشست سران غيرمتعهدها جلوگيرى شود. در اين شرايط بود كه سرهنگ خلبان عباس دوران براى جلوگيرى از تشكيل كنفرانس سران غيرمتعهدها در تاريخ بيستم تير سال 1361 مأموريت يافت تا پايتخت عراق را ناامن نمايد

دوران بايد بغداد را نا امن مي كرد. از مرز گذشت، ميان رادار دشمن به حركت ادامه داد و آسمان بغداد را تهديد كرد. خيلي عجيب است كه يك هواپيما برود و يك كشور را آن هم با جديدترين تجهيزات به هم بزند. شهيد دوران در نامه هاى مربوط به اين ماموريت، مقابل اسم پدافندهاى مختلفى كه عراق از كشورهاى اروپايى خريده بود، نوشته است: نود درصد احتمال برگشت نيست.

 

هدف پالايشگاه الدوره و ناامن نشان دادن بغداد 

31 تيرماه سال 1361 فرا مي رسد. خلبانان انتخاب مي شوند. تصميم بر اين مي شود كه سه فروند فانتوم كاملا مسلح به پرواز درآيند هر سه تا مرز پرواز كنند و تنها دو فروند از مرز گذشته و به هدف حمله ور شوند و فانتوم سوم در همان جا منتظر بماند تا در صورت نياز به آنها بپيوندد. خلبانان مأموريت يافتند روى بغداد عملياتى انجام دهند. هدف آنها بمباران پالايشگاه بغداد، نيروگاه اتمى بغداد و پايگاه الرشيد يا ساختمان اجلاس در بغداد بود
هر سه تا مرز پرواز مي كنند آنگاه يكي جدا شده و دو فروند ديگر به فرماندهي دوران وارد خاك عراق مي شوند. هيچ خبري نبود تا ً 15 كيلومترى بغداد كه ناگهان جنگنده ها با ديوار آتش و پدافند دشمن روبه‏رو مي شوند و در همين فاصله چند گلوله به يكي از هواپيماها برخورد مي كند. با اصابت اين گلوله ها، موتور سمت راست هواپيماي دوران از كار مي افتد كه او بازهم تصميم به ادامه عمليات مي گيرد. بنابراين هواپيماها به سمت جنوب شرقى شهر بغداد كه پالايشگاه «الدوره» در آن جا بود ادامه مسير داده و با اين كه پدافند دشمن بسيار قوى بود، تمام بمب‏ها را روى اين پالايشگاه تخليه مي كنند
بعد از تخليه بمب‏ها به مسيرى ادامه مي دهند كه در واقع اين مسير در نهايت به سالن كنفرانس سران غيرمتعهدها ختم مي شد. پالايشگاه به شدت در آتش مي سوخت و دودهاي ناشي از سوخت پالايشگاه فضا را پوشانده بود تا اين لحظه عمليات كاملا موفقيت آميز بود

روح عباس براي رسيدن به معبود پرواز مي كند 

در همين زمان عقب هواپيماي دوران نيز مورد اصابت چندين گلوله ضدهوايي قرار مي گيرد؛ به طوري كه قسمت عقب جنگنده از بين مي رود. در اين لحظه هواپيما در آتش مي سوخت عباس از خلبان عقب (سرتيپ آزاده منصور كاظميان) مي خواهد كه هواپيما را ترك كند و به دليل اين كه جوابي نمي شنود، دكمه خروج اضطراري كابين عقب را مي زند و كاظميان به بيرون پرتاب مي شود و به اسارت در مي آيد

عباس در اين لحظه طبق گفته هاي قبلي خود تصميمي مبني بر ترك هواپيما ندارد
وى بارها مى‏گفت اگر هواپيما بال نداشته باشد خودم بال در آورده و بر سر دشمن فرود مى‏آيم و هرگز تن به اسارت نخواهم داد

شعله هاي آتش هرلحظه شديدتر مي شد ولي عباس مي خواست پروازي ديگر را شروع كند. هواپيما هر لحظه ارتفاع كم مي كرد. عباس در اين لحظات هتل محل برگزاري اجلاس را مي بيند و شايد با خود زمزمه مي كند چه هدفي بهتر از آن جا؟ به سوي هتل حركت كرده و هواپيما را درحالي كه هنوز هدايت آن را برعهده داشتف به ساختمان هتل مي كوبد و پروازي ديگر را آغاز مي كند. از او دستكش و پوتينش مشخص بود زيرا از پيكرش چيزي بجز آن باقي نمانده بود.

عقاب بال سوخته نيروي هوايي قهرمان دلير مردم ايران افتخاري ديگر نصيب نيروي هوايي و كشورش مي كند

با اين حركت شجاعانه، سران كشورها به اين نتيجه مي رسند كه آسمان بغداد به هيچ وجه امن نيست و تصميم مي گيرند كه اجلاس در دهلي نو انجام پذيرد
بقايايي پيگر پاك سرلشگر خلبان شهيد عباس دوران بعد از 22 سال دوري از وطن به كشور بازگشت و در زادگاهش به خاك سپرده شد

روحش شاد و يادش گرامي باد

 

 

همسر شهيد دوران:

"نرگس خاتون دلى روى‏فر" همسر شهيد خلبان عباس دوران در گفت و گويى اظهار داشت: 

عباس دوران در طى دو سال اول جنگ بيش از 120 پرواز و عمليات برون مرزى داشته است كه كارشناسان مسائل پروازى اذعان داشته‏اند اين چنين آمارى حتى در جنگ هفت ساله ويتنام هم وجود نداشته است

وى با اشاره به آخرين ديدار عباس دوران با خانواده خود گفت

آخرين مرتبه‏اى كه قرار شد عباس به عمليات بمباران پالايشگاه «الدوره» برود، «اميررضا» هشت ماه و نيم بيشتر نداشت و صحبت‏هاى ما مثل همه موارد مشابهى بود كه عباس به عمليات مى‏رفت. اما بعدها متوجه شديم فقط به يكى از دوستانش گفته بود كه احتمالاً اين آخرين پرواز من است و مى‏خواهم در صورتى كه برنگشتم تو اولين كسى باشى كه خبر شهادتم را به خانواده‏ام مى‏دهى

در زمان جنگ عباس دوران در پايگاه بوشهر بود كه از او دعوت كردند تا به تهران برود ولى او قبول نكرد و به همدان رفت زيرا از پشت ميز نشستن خوشش نمى‏آمد و دوست داشت هميشه در تكاپو و پرواز باشد

 

همسر عباس دوران با اشاره به خصوصيات اخلاقى شهيد مى‏گويد

عباس دوران هميشه ساكت و محجوب بود و در ميان هشت فرزند خانواده‏اش و حتى اقوامف از محبوب‏ترين افراد بود

وى همچنين با گله‏مندى اظهار داشت

در حق عباس دوران بسيار كم‏لطفى شده است. طى اين سال‏ها كسى چندان به موضوع شهادت او نپرداخته است و شما كم تر جايى يا برنامه و حتى نشريه‏اى مى‏بينيد كه در آن سخنى از عباس به ميان آمده باشد. حتى آخرين عمليات او كه به گفته بسيارى از صاحب‏نظران از لحاظ سياسى، بين‏المللى و نظامى در درجه بسيار بالايى از اهميت قرار داشت، هنوز هم ناشناخته مانده است



:: برچسب‌ها: دوران، دماوند ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: